۱۰/۲۱/۱۳۹۲

خائنان

خائنان!

خائنان، مطرودان ،
                 درهم شكسته و،
                                  حقير.
با تاول زخم نهفتة يهودا در روح،
و غربيله اي براي آن كس كه دشنة خونچكان را
با آستين سفيدش پاك مي كند،
گونه هاي سرخ از غازة بي شرمي را مي آرايند.

خائنان،
در انكار نيمة باقي راه،
مرداب كفتاران و لاشخواران را
بر سر تكه گوشتي از جسد شهيدان مغشوش مي كنند.
و غرامت راه رفته را
از بي مرگاني دريوزگي مي كنند
كه تف كرده اند بر بقاي خفت بار .

خائنان!با خنازيري از لعنت بر گلو
و تفالة قانقاريايي بر دل
از زقوم حسادت ها و حقارتها مي نوشند
و در انبانه هاي حسرت خود
جذام و برص را پنهان كرده اند.

اسفنج هاي اشباع شده از ادرار و زهر
با غوغاي پتيارگان
و قال و قيل كلامشان
كه سرگين گاوي است ابلق با عمامه اي سفيد
در زروق هاي گلاب و عنبر
براده هاي عفوني ندامتهاي شان را مي فروشند.

خائنان در شبهاي غثيان مي ميرند
و هيچ پاشويه اي درمان حسرت شان
در رهايي از بختك خيانت
نخواهد بود.

20دي92